فردوسی نامه

وبلاگی در ارتباط با حکیم فردوسی و شاهنامه

وبلاگی در ارتباط با حکیم فردوسی و شاهنامه

فردوسی نامه
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب با موضوع «فردوسی زرتشتی نیست» ثبت شده است

فردوسی زرتشتی نیست(۳)

پروفسور سید حسن امین تاریخدان، ایرانشناس، فیلسوف و ادیب معروف ایرانی در مورد ادعای زرتشتی بودن فردوسی چنین می نویسد:

فردوسی شاعری غیرمذهبی است؛ با این همه او نه تنها به حکایت نام (حسن) و کنیت(ابوالقاسم) خویش و نام پدرش (على) بلکه همچنین بنا به ابیات متعددی که در سرتاسر شاهنامه قابل ارائه است. بی هیچ تردیدی مسلمان (و نه زرتشتی) ست.
 آنچه در اشعار او در ستایش کیش زرتشتی دیده می شود ناشی از گزارش های امانت دارانه ی او از منابعی ست که او آنها را بی دخل و تصرف نقل کرده است.
اکثر ما ایرانیان امروز، مسلمان و مسلمان زاده ایم اما به ایران باستان و کیش زرتشتی هم در گفتار و نوشتار،احترام داریم مهمتر آنکه فردوسی - مانند اکثر ایرانیان فرهیخته - میان اسلام و اعراب تفاوت قائل است و دشمنی او نه با دیانت اسلام بلکه با فاتحان عرب و حاکمان ستم پیشای مسلمان نماست.

مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه، مجله ی حافظ، ش 27، ص30

فردوسی شیعه است(۲)

دکتر مهدی قریب، شاهنامه پژوه، مصحح و استاد زبان و ادبیات فارسی
در شاهنامه تقابل خیر و شر در باور مزدائی کهن باعناصر بنیادی از آئین دیرینه زروانی در آمیخته است.بازتاب این پندار در حماسه فردوسی بصورت نبرد خیر و شر در محدوده زمانی هزاره ها تجسم یافته است.از سوی دیگر، چنان که می دانیم فردوسی شیعی مذهب بوده است و به مبانی مذهب تشیع ایمان متقن داشته؛چنانکه حتی ترجیح داده است روایت ظهور زردشت و یاد کرد از دقایق این آئین، سروده شاعری زردشتی مذهب باشدو او فقط به عنوان امین و ناقل این مفهوم معرفی گردد.
بازخوانی شاهنامه،تاملی در زمان و اندیشه فردوسی، ص111

فردوسی زرتشتی نیست(۲)

فردوسی به سبب سرایش شاهنامه (که زنده کردن یاد و نام پهلوانان و شاهان ایران باستان بوده) حتی در زمان خودش مورد سرزنش بعضی از افراد متعصب قرار گرفته است و بعضا او را به زرتشتی بودن متهم کرده اند
فرید الدین عطار در مورد آن چنین می گوید: فردوسی، بیست و پنج سال برای شاهنامه زحمت کشید و هنگامی که درگذشت شیخ ابوالقاسم (گرگانی) به دلایل مذهبی (شیعه بودن فردوسی) قبول نکرد بر او نماز بخواند و گفت وی اشعار بسیاری در وصف گَبر سرود، عمرش را در تمجید از گبرکان ( زرتشتیان) صرف کرد.
زندگینامه تحلیلی فردوسی، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمه هایده مشایخ،نشر هرمس،ص9
حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده (به سال 730ق) داستان را چنین نقل می کند: 
شیخ ابوالقاسم گرگانی، معاصر سلطان محمود غزنوی بود. به وقت وفات فردوسی شاعر که او را در قبرستان مسلمانان دفن کردند منع کرد که او مادح کافران و گبران بود و پیغمبر(ص) فرمود: مَن تَشبه بِقومِ فهُو منهم.
همان، ص10
و نیز بعضی از ویژگی های شاهنامه مانند اشارات تحسین آمیز به آیین ها و نوشته ها و سنن باستانی ایرانی، مقدس تر دانستن آتش از خاک، دین یزدان و دین زرتشتی داشتن بعضی از قهرمانان شاهنامه، نامیدن دوران حکومت اعراب مسلمان بر ایران به روز اهریمنی، اسلام را کیش اهریمنی خطاب کردن در نامه رستم فرخزاد و.. هر خواننده سطحی نگر  را به این نتیجه می رساند که فردوسی زرتشتی است.
اما با این حال آنچه که از شواهد مانند متن شاهنامه برمی‌آید این است که فردوسی مسلمانی شیعه مذهب است. و منشأ بعضی از احساسات ضد اعراب شاهنامه، از منابع مورد استفاده فردوسی است به خصوص که شاهنامه ابومنصور (که منبع اصلی فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است) را چند زرتشتی گردآوری کرده بودند و بیاناتی که دال و حاکی از طرفداری فردوسی از زرتشتی گری است بر همین اساس بوده
مسئله مسلمان و شیعه مذهب بودن فردوسی به قدری روشن و به قول معروف اَظهرُ مِن الشمس است که حتی موبدان زرتشتی هم به آن اعتراف کرده است چنانکه موبد جهانگیر اوشیدری از چهره های برجسته زرتشتیان ایران و پژوهشگر تاریخ نگاری زرتشتی در کتابش پیرامون علل اختلاف فردوسی و محمود غزنوی چنین می نویسد
فردوسی به شیعه و محمود (غزنوی) به تسنن معتقد بود.
دانشنامه ی مزدیسنا،ص367، ذیل واژه ی فردوسی
اگر ادعای افرادی که حکیم فردوسی را زرتشتی می‌دانند درست بود، این موبد زرتشتی، هرگز چنین حرفی را نمی زند یا دستکم سکوت می کرد، حال آنکه او فردوسی را شیعه می داند و اشاره ای به زرتشتی بودن یا تمایل فردوسی به آیین زرتشت نمی کند
اینکه عده ایی چنین شبهه می کنند که اگر فردوسی مسلمان و شیعه مذهب است چرا به اعتقادات دینی اش به طور کامل اشاره نکرده است؟ (در حالی که در واقع اینگونه نیست و فردوسی در آن چند بیتی که در دیباچه در مدح پیامبر اکرم و امام علی (ع) آورده است، کامل به اعتقادات مذهبی اش اشاره کرده است) 
یا اینکه با وجود نزدیکی فردوسی به مزار امام رضا(علیه السلام) چرا از ایشان یاد نمی کند؟ 
تمام اینها به خاطر این است که موضوع شاهنامه، ایران باستان و تاریخ اساطیری و اسطوره ایی آن است و مستقیما ارتباطی به دین اسلام پیدا نمی‌کند که ما انتظار داشته باشیم فردوسی در آن کاملا به اعتقادات‌ اسلامی اش اشاره کند، البته فردوسی وقتی هم بیان آن را لازم دیده (مانند دیباچه) اعتقادات مذهبی اش را کاملا بیان کرده است 
دکتر علیرضا شاپور شهبازی پیرامون بحث از زرتشتی بودن فردوسی، با رد این ادعا، چنین می نویسد:
فردوسی حتی در زمان خودش نیز فردی هوادار زرتشتی گری دانسته می شد که عمرش را در ستایش گبرکان، بی دینان ایران باستان، سپری کرده بود و بنابراین مستحق به خاک سپرده شدن در گورستان مسلمانان دانسته نشد
گفته می‌شود بعضی از اشخاص مغرض، سلطان محمود را تحریک کردند که به شاهنامه بی اعتنایی کند و زردشتیانِ قلمرو خود را وادار کند یا به اسلام بگروند یا اعدام شوند. خوشبختانه موبدان دانای آنان توانستند شاه را قانع کنند که زردشتیان خدای یگانه را می پرستند، رعایای وفادار شاه ایران اند و از امیرالمومنین امان گرفته اند. و از آن پس سلطان آزادشان گذاشت
چنین نظری در مورد فردوسی به دلیل سرسری خواندن شاهنامه است که در آن اشارات تحسین آمیز به آیینها، نوشتهٔ ها و سنن باستانی ایرانی فراوان است و در عین حال به آداب و رسوم اعراب هم اعتراض دارد و از ظهور اسلام که معاصرانش آن را رستگاری خداداده در برابر بی دینان فاسد دانسته اند، متاسف است. شگفت آور آنکه فردوسی از سنّت بزم و شادخواری، که در اسلام ممنوع است، برگزاری جشن نوروز، جشن سده و جشن مهرگان تمجید می کند در حالی که همشهری او غزالی و بعضی از درباریان محمود آنها را نکوهش می کردند و مراسم زردشتیان می‌خواندند.
شگفتی بیشتر در این واقعیت است که فردوسی پس از درگذشت تنها پسرش این ابیات را به عنوان دعا برای شادی روح او سرود:
روان تو دارنده روشن کناد
خرد پیش جان تو جوشن کناد
توجیه این بیت از دیدگاه اسلامی صرفا با تکیه بر فرضیات امکان پذیر است.
همچنین بعضی از تفکرات و اصطلاحات فردوسی در جامعه اسلامی نیز شگفت آور نمی نماید، شاهنامه این تفکر باستانی ایرانیان را که آتش عنصری مقدس تر از خاک است را بیان می کند در حالی که مسلمانان مخالف این تفکر بودند و همچنین هنگامی که داستان زیارت ادعایی اسکندر از خانه کعبه را بازگو می‌کند، این موضوع را که خانه خدا در کعبه باشد را مورد بحث قرار می دهد و می گوید خدا به خانه مخصوص نیاز ندارد، و با این نظریه که زرتشتیان آتش پرست اند مخالفت می‌کند.
قهرمانان شاهنامه دین یزدان و دین بهی دارند که مشابه دین زرتشت است و مدافع و محافظ دین باستانی اند. در شاهنامه رستم فرخزاد هم جسارت می یابد که دین اسلام را کیش اهریمنی بخواند و تفکرات اسلامی را مضر بداند و دوران حکومت اعراب را بر ایران روز اهریمنی بنامد.
تمام اینها می تواند باعث تردید در پایبندی استوار فردوسی به دین اسلام شود
به هر حال هیچ یک از این استدلال ها قطعی نیست. منشأ احساسات ضدّ عربِ مشهود در شاهنامه منابع مورد استفاده فردوسی است، به خصوص شاهنامه ابومنصور که دانایان زرتشتی آن را گرد آوری کرده بودند. بیانات حاکی از هواداری از زرتشتی گری نیز بر همین اساس بود و تمایل به هر چه شکوهمند تر جلوه دادن ایران باستان و قهرمانان ایرانی تنها منحصر به وی نبود؛ در میان شعوبیه نیز این امر متداول بود، از جمله آنان ابومنصور عبدالرزاق و بستگان و همکارانش.
نبودن شور و حرارت اسلامی در شاهنامه به علت ماهیت مطالب آن بود که با تاریخ ایران باستان سر و کار داشت؛ و فردوسی به عنوان یک دهقان که عمر خود را صرف سرودن چنان کتابی کرد دغدغه ذهنی اش بیشتر بازگو کردن دقیق منابع مورد استفاده اش بود تا بیان اعتقادات‌ مذهبی خود. البته وقتی هم که لازم می شود نظر های شخصی خود را بازگو می کرد، که در آن موقعیتها گفته هایش، گفته های زردشتیان نبود
در واقع فردوسی گهگاه نسب به دین، آداب و قهرمانان ایران باستان کاملا غیرجانبدار است که باز هم نشانه امانتداری وی در قبال منابعش است و سرانجام‌ اینکه، با حافظ دین خواندن سلطان محمود، فردوسی به روشنی مشخص می کند که منظور او از (دین) اسلام بوده است
اینکه فردوسی اساسا با دین زرتشتی آشنایی داشت یا نه، هنوز باید اثبات شود. در شاهنامه شاهان پیش از زرتشت می توانستند اوستا را در آتشکده بخوانند و قاتل دارا(داریوش سوم) می توانست یک موبد باشد. و از طرف دیگر حامی زرتشت حتی می توانست یک شاه بد دل و بی اصول باشد، در حالی که اسکندر یک شاهزاده درستکار و محترم ایرانی با اعتقادات‌ عمیق اسلامی باشد که به زیارت مکه هم رفته باشد. ممکن نیست چنین آرا و عقایدی را یک زردشتی منتقل کرده باشد و به رغم اتهامی که به وی می زدند، او هوادار پر و پا قرص زردشتی گری هم نبود چه رسد به اینکه زرتشتیِ به اسلام گرویده ای باشد!
زندگینامه تحلیلی فردوسی، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمه هایده مشایخ،نشر هرمس،ص71 تا 75

فردوسی زرتشتی نیست(۱)

دکتر حسین رزمجو استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی در مورد ادعای زرتشتی بودن فردوسی چنین می نویسد 
در مورد این نظر که برخی فردوسی را مُبلغ گبرکان و مجوسان دانسته اند و دینش را متمایل یه آئین زرتشتی تصوّر کرده اند و مضامینی را که در شاهنامه مربوط به کیشِ مزدایی و زرتشتی وجود دارد را به حساب او گذارده اند نظیر: کُستی(زنّار) بستن و احترام به آتش و و آتشکده هایی چون آذرگشسب، و برسم (شاخه هایی از تاک یا درخت انار) را به دست گرفتن و دعاهای اوستا و زند را زمزمه کردن و سوگند با آب آمیخته با گوگرد خوردن و برپایی جشن هایی چون؛ مهرگان و سده، که در جای جای شاهنامه بویژه از دورانِ پادشاهی گشتاسپ که به آیین زردشت می گردد و  در ترویج کیش مزدایی می کوشد، در حالی که آنان غافل از این واقعیت هستند :که داستان هایی که فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است، قبل از آنکه مدوّن شود و به صورتِ خدای نامکها و شاهنامه های منثوری چون: شاهنامه منثور ابومنصور عبدالرزاق طوسی (که مأخذ اصلی در نظم شاهنامه است) درآید به طورِ شفاهی سینه به سینه از گذرگاه نسل‌هایی از ایرانیان که زردشتی بوده اند، گذشته و مآلاً در این معبرِ طولانی،و طّیِ قرون و اعصار، عناصری از اندیشه های زردشتی و آئین و رسومِ ایرانیان باستان در آنها وارد شده است. و فردوسی که به عنوان شاعری امانتدار آنها را بدون آنکه دخالتی در محتوایشان داشته باشد، به سلکِ نظم در آورد، لذا این موضوع هیچ ربطی به اعتقادات مذهبیِ اسلامی استادِ فرزانه طوس ندارد، که متهم به تبلیغ اندیشه های مجوسی و زرتشتی شود و اینکه برخی از پژوهندگان معاصر سعی دارند که به هر نحوی او را به آئین زردشتی مربوط سازند (در صورتی که از آغاز تا انجامِ کتاب فردوسی، سطری که دلالت واضح بر این موضوع داشته باشد، وجود ندارد) و ناچار خواهند شد که پایه استدلالِ خود را برفرازِ خیال و گمان بگذارند.
صحیح است که در ضمن مطالب شاهنامه: توصیف بسیاری از اوستا و زند و دستور های زردشتِ پیغمبر هست، ولی چنانکه از پیش گفته شد: مقتضیِ مقام و متن منثور چنین بوده است؛ نه اینکه فردوسی خواسته خود را در لفافه بپیچد و یا آنکه تقیه کرده و فلان موضوع را از زبان دقیقی گفته، که تکفیر نشود، یا آنکه از زبان بهرام گور، مقصدِ خویش را بیان کرده باشد
فردوسی چنانکه از رویِ شاهنامه او را می شناسیم، از همه شعرای ایران دلیرتر و بی پرواتر بوده است. بهترین دلیل این مطلب، اظهار تشیع صریح او در مقابل محمود غزنوی و محروم شدن از آسایش زندگانی است.
فردوسی اگر تمایلی به زردشت و زردشتگری داشت، بی شک مانند تمایل خود یه آئین تشیع اظهار می نمود. و از هیچ کس پروا نمی کرد. با آنکه در هجونامه به جای آنکه سنگ تشیع را به سینه بزند، بیتی چند که دلالت بر زردشتی بودن او داشته باشد می سرود
کوتاه سخن اینکه: جهان بینی توحیدی و دیانت فردوسی را از بررسی مطالب شاهنامه آسان‌تر و دقیق تر می توان استنباط کرد تا پرداختن به اقوال و روایاتی (احیانا بی پایه) که از سوی کسانی که یه خود مسلمان نبوده یا آگاهی کافی از زندگی معنوی استاد طوس نداشته اند اظهار شده است

قلمرو ادبیات حماسی ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1381، جلد2، ص42و 43