دکتر علیرضا شاپور شهبازی ایرانشناس معروف پس از بحث پیرامون زرتشتی گری یا اسلام(تسنن یا تشیع) فردوسی می نویسد:
1_فردوسی صمیمانه به منابعش وفادار بوده است. بعضی از آنها ضد عرب بودند و حتی ضد اسلام (برای نمونه نامه رستم فرخزاد)، بعضی طرفدار زردشتیگری و بعضی حتی ضد ایرانی. وقتی شاهنامه اندیشه موجود در منابع را روایت می کند، آنها را نمی توان آرا و عقاید فردوسی تلقی کرد.
2_ فردوسی شخصا در هیچ جا اسلام را به صفات خوار و خفیف متصف نمی کند و وقتی اندیشه خود را می گوید، احترام فوق العاده ای برای بنیانگذار اسلام و آل او قائل است.با توجه به این حقیقت، نامهای اسلامی اعضای خانواده فردوسی ( حسن، منصور، قاسم) گواهی بر ایمان اوست
٣. خود شاهنامه گواهی است بر صحت نظر گزیده نویسان و تاریخ نویسان که متفق القول فردوسی را شیعه میدانند.این موضوع از اینجا نیز روشن می شود که مزار وی زیارتگاه ایرانیان و به خصوص شیعیان شد.
ایشان پس از نقل ابیاتی از شاهنامه که بر تشیع فردوسی دلالت دارد(مانند ابیات زیر) می نویسد:
منم بنده اهل بیت نبی
سراینده خاک پای وصی
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
القاب و الفاظ به کار رفته مشخصا شیعی است (به خصوص لقب وصی و حیدر برای حضرت علی (ع)). بنابراین هیچ کس نمی تواند منکر شود که سراینده این ابیات شیعه ای مخلص بوده است. با در نظر گرفتن این حقیقت که شیعه سنتهای اسلامی و ایرانی را با یکدیگر آشتی داد و توس کانون جهان شیعه بود – از جمله به خاطر مزار امام رضا (ع) - شیعه بودن فردوسی کاملا طبیعی بود.
زندگینامه تحلیلی فردوسی، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمه هایده مشایخ،نشر هرمس، ص80و81