فردوسی نامه

وبلاگی در ارتباط با حکیم فردوسی و شاهنامه

وبلاگی در ارتباط با حکیم فردوسی و شاهنامه

فردوسی نامه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فردوسی سنّی نیست» ثبت شده است

ابیات جعلی مدح خلفای سه گانه در شاهنامه (۲)

استاد جلال خالقی مطلق شاهنامه پژوه نامدار ایرانی:
نخستین دستبرد بزرگی که خیلی زود در متن شاهنامه زده‌اند،در همان‌ دیباچهء کتاب است،در قطعه‌ای که شاعر در ستایش مذهب خود گفته است و چون شاعر شیعی مذهب،و در عصری که در ایران پیروان تشیع در اقلیت محض بوده‌اند در بیان‌ عقیدهء خود سخت بی‌پروا بوده،ازاین‌رو خوانندگان سنی که عقیدهء مذهبی شاعر را توهینی به مذهب خود دانسته‌اند،بیتهایی در ستایش ابو بکر و عمر و عثمان درون متن‌ کرده‌اند و از پس آن سراسر این قطعه میدان ستیز قلمهای سنی و شیعه شده و بیتهای‌ سخیف فراوانی به سخن شاعر راه یافته است
چنان‌که در پیش گفته شد،دیگران بیتهای فراوانی به این قطعه افزوده‌اند که الحاقی‌ بودن بیشتر آنها روشن است و در اینجا تنها دو قطعهء آنها مورد بحث ماست.قطعهء نخستین‌ این چهار بیت است که پس از بیت هشتم درون سخن شاعر کرده‌اند:
که خورشید بعد از رسولان مه‌
 نتابید بر کس ز بوبکر 
به‌ عمر کرد اسلام را آشکار 
بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین‌
خداوند شرم و خداوند دین‌ 
چهارم علی بود جفت بتول‌
که او را بخوبی ستاید رسول
دلایل الحاقی بودن این چهار بیت اینهاست:
1-بیتهای هشتم و نهم ترجمهء این حدیث از پیامبر اسلام است که فرمود:أنا مدینة العلم و علّی بابها.یک نفر از اهل تسنن آمده و بیت هشتم و نهم این قطعه را از هم‌ شکافته و چهار بیت بالا را به میان آنها وصله کرده است و سپس به گونه‌ای که خاص‌ بیشتر قطعات الحاقی است در مصرع دوم بیت چهارم دوباره سخن را به بیت نهم‌ ربط داده است.ولی بااین‌حال وصلگی سخن کاملا آشکارست.
2-شاعر پس از بیان حدیث مذکور برای تأکید بیشتر روی عقیدهء مذهبی خود تمثیلی می‌آورد از دریا و هفتاد کشتی که اشاره به مذاهب و فرق گوناگون اسلامی‌ است.و سپس می‌گوید در میان این هفتاد کشتی،یک کشتی میانه است که از همه‌ بزرگتر و زیباترست و در آن کشتی محمد و علی و اهل بیت او نشسته‌اند و هرکس‌ چشمداشت بهشت دارد باید بدین کشتی میانه درآید،یعنی به مذهب تشیع بگرود.اکنون‌ چگونه ممکن است که کسی در بالا چند یت در ستایش ابو بکر و عمر و عثمان بگوید و سپس چند بیت پایینتر بگوید که تنها کسی به بهشت می‌رود که سوار کشتی تشیع شده‌ باشد که درواقع عملا گفته است که هرکس به کشتی مذاهب دیگر درآید کشتی او غرق خواهد شد و روی بهشت و رستگاری را نخواهد دید.و یا چگونه ممکن است که یک نفر شیعی مذهب که با این حرارت از حقانیت مذهب خود سخن می‌گوید و کشتی‌ مذاهب دیگر را غرق‌شده می‌گیرد،پیش از آن بگوید:
عمر کرد اسلام را آشکار
و یا درباره عثمان بگوید:
خداوند شرم و خداوند دین؟ 
آشکارست که با این چهار بیت همهء نظم و منطق این قطعه درهم می‌ریزد و مطالب بالای آن نقیض مطالب پایین خواهد بود.
3-چهار بیت مذکور خلاف عقیدهء مذهب فردوسی است.چه مذهب فردوسی هم‌ به حکم آنچه در تمثیل دریا و هفتاد کشتی آمده و هم به حکم گزارش همهء کسانی که‌ از قدیم دربارهء مذهب او گزارش کرده‌اند تشیع بوده و علت اختلاف او با محمود نیز بیش‌ از هر چیز اختلاف مذهبی بوده که نظامی عروضی در چهار مقاله بدان اشاره کرده‌ است،آیا محمود را تا این پایه ابله دانسته‌اند که کسی نخست مذهب او را ستایش کند و سپس چند بیت پایینتر عملا به او بگوید: حضرت سلطان، تو بدمذهبی و اگر چشم‌ بهشت داری دست از مذهب خود بردار و به مذهب تشیع درآی؟ و یا این که فردوسی را تا این اندازه مردی خام گرفته‌اند که نخست بخاطر احترام به مذهب سلطان،مذهبی را که‌ مذهب او نبوده با غلّو تمام بستاید و سپس بلا فاصله با حرارت از مذهب خود دفاع کند و به‌ سلطان نسبت بدمذهبی بدهد؟ضمنا مذهب تسنن که از احترام و محبت به عمر جدا نیست به هیچ روی با روح ملی شاهنامه سازگار نیست.ولی چنان‌که بخوبی از گزارش‌ ابو منصور عبد القاهر بغدادی مؤلف الفرق بین الفرق و اخبار مشابه مؤلفان دیگر برمی‌آید،در زمان فردوسی به اهل تشیع نه تنها نسبت رافضی و معتزله می‌دادند،بلکه آنها را جزو مجوس و دشمن اسلام و دوستدار گبران می‌دانستند.
4-در بیت نخستین از این چهار بیت،این مضمون که خورشید پس از رسولان بزرگ‌ بر هیچ کسی بهتر از ابوبکر نتابید،سخنی مضحک است و درهرحال در شاهنامه که‌ خورشید از تصویرهای مهم شعری است به مانند آن برمی‌خوریم. همچنین مضمون بیت‌ دوم که عمر اسلام را آشکار کرد حتی از دهان یک سنی مذهب هم مبالغه‌ای‌ کفرآمیزست، چه برسد از سوی یک نفر شیعی و ملی چون فردوسی.
5-کاربرد واژهء عربی بعد در بیت نخستین که نه یک اصطلاح علمی است، نه‌ یک اصطلاح مذهبی است و نه یک واژهء نادرست و جز در این محل در هیچ کجای‌ شاهنامه بکار نرفته، درحالی‌که برابر فارسی آن پس و سپس و از این پس و غیره بیش از هزار بار در شاهنامه آمده است،دلیل بسیار مهمی در الحاقی بودن این قطعه است.
گذشته از این در این چهار بیت دو بار واژهء عربی رسول بکار رفته است، درحالی‌که‌ در همهء شاهنامه شاید این واژه یک یا دو بار آمده باشد و فردوسی همه جا پیمبر و پیغمبر و فرستاده و فرسته بکار برده است.برای نمونه در همین یک قطعه که در ستایش مذهب‌ خود گفته دو بار(بیتهای 7 و 9)واژهء پیغمبر را بکار برده است و برطبق ضبط نظامی‌ عروضی در چهار مقاله در بیت 14 نیز بجای محمد،پیمبر دارد.آیا واقعا جای تأمل نیست‌ که در همین یک قطعه در بیتهایی که در اصالت آنها جای گمانی نیست دو یا سه بار پیغمبر و پیمبر گفته باشد،ولی تنها در آن چهار بیت که به دلایل دیگر هم مشکوک‌اند دو بار واژهء عربی رسول را بکار برده باشد؟آیا واقعا جای تأمل نیست که در شاهنامه چند هزار بار پس و سپس و از این پس و از آن پس و آنگاه و آنگه و آنگهی و غیره بگوید و یک بار بعد نگوید، ولی در این چهار بیت که به دلایل دیگر هم مشکوک‌اند،بعد بکار ببرد؟
6-از میان پانزده دستنویس اساس تصحیح نگارنده سه دستنویس این چهار بیت را ندارند. یکی دستنویس قاهره 741. دیگر دستنویس لندن891. سوم دستنویس‌ استانبول903. از آنجا که بیشتر نسخه‌دارها و کاتبان مانند اکثریت مردم ایران در آن‌ زمانها دارای مذهب تسنن بوده الند و این قطعهء الحاقی نیز از الحاقات قدیم است،بسیاری‌ از کاتبان این قطعه را خود از بر بوده‌اند و هنگام کتابت اگر در متن اساس آنها یا در حاشیهء کتاب نبوده، خود به متن می‌افزوده‌اند.با در نظر گرفتن این وضعیت،نبودن این‌ قطعه در سه دستنویس اساس تصحیح نگارنده کم نیست. بویژه نبودن این قطعه در دستنویسهای لندن 891 و استانبول 903 دارای اهمیت بسزایی است، چون این دو دستنویس جزو گروه کوچکی از دستنویسهای شاهنامه هستند که بسیاری از بیتها و قطعات و روایات الحاقی را-از آن میان برخی از قطعات الحاقی که در این گفتار معرفی شده‌اند-ندارند.

معرفی قطعات الحاقی شاهنامه، ایران نامه، پاییز 1363، شماره 9، ص28 تا 31

فردوسی شیعه است(۵)

شیخ آقا بزرگ تهرانی معروف به صاحب الذریعه فقیه، محدث و کتابشناس سرشناس شیعه، فردوسی را از جمله شیعیان مخلص می داند که اخلاص او از اشعارش پیداست:
و للفردوسی قَصائدُ فی مدحِ أمیر المؤمنین علی(ع) یَظهَرُ مِنها إخلاصُه فی التشیع، منها قوله فی قصیدة:
شهی که زد به دو انگشت مره را به دو نیم
ز بهر قتل عدو ساخت ذو الفقار انگشت
شهی که تا به دو انگشت در ز خیبر کند
برآمد از پی إسلام صد هزار انگشت

الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج13، دارالاضواء، بیروت-لبنان، 1403ق، صفحه 20

ابیات جعلی مدح خلفای سه گانه در شاهنامه(۱)

دکتر عباس زریاب خویی مورخ، ادیب، نویسنده، نسخه شناس و مترجم ایرانی:
در فصل ستایش پیغمبر چهار بیت درباره خلفای راشدین الحاق شده است و الحاقی بودن آن در بررسی متن بسیار واضح ا‌ست زیرا ابیات 92 تا 96 چنین است
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
بُوی در دو گیتی ز بد رستگار
نکوکار گردی به هر دو سرای
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شارسانم علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
بیت 96 (دو مصرع آخر) به نحو منطقی دنبال بیت95 است و اشاره به حدیث معروف أنا مدینة العلم و عَلیٌّ بابُها است اما یکی از کاتبان، که اهل سنت بوده، نخواسته است این قسمت از شاهنامه بی ستایش خلفای سه گانه باشد و چهار بیت به میان این دو بیت افزوده است که ناسازگار بودن آن با قبل و بعد آشکار است
بعضی‌ها خواسته اند شیعه بودن فردوسی را با ستایش خلفای سه گانه چنین سازگار کنند که فردوسی را شیعه زیدی بدانند اما فراموش کرده اند که طوایف و فِرَق مختلف زیدی فقط ابوبکر و عمر را قبول داشته اند نه عثمان را، بنابراین ستایش عثمان از یک شیعه زیدی درست نیست و چنان که گفتیم، هر چهار بیت بی گمان الحاقی است

نگاهی تازه به مقدمه شاهنامه، مندرج در تن پهلوان و روان خردمند، ویراسته شاهرخ مسکوب، انتشارات طرح نو، تهران 1381،ص 27

فردوسی شیعه است(۱)

دکتر حسین رزمجو استاد زبان و ادبیات فارسی 
جهان بینی توحیدی اسلامی که خداوند بی انباز را آفریدگار مطلق جهان میداند اساس و زیر بنای اعتقادات سراینده حکیم شاهنامه را تشکیل می دهد. و با توجه به این که سایر اصول اعتقادی اسلام یعنی نبوت امامت، عدل و معاد منبعث از اصل توحید است و مظاهر این اصول- چنانکه ذیلاً درباره آنها بحث خواهد شد به وضوح در اندیشه ها و سخنان فردوسی و عمل او مشاهده میشود و اینها همگی نشانه ایمان راسخ وی به اسلام می باشد و مبین آن است که به رغم تصورات بی پایه ای که برخی دربارۀ دیانت فردوسی ،دارند او مسلمانی مؤمن و شیعه ای است پرشور و ارادتمند به خاندان عصمت و طهارت (ع)
ایمان فردوسی را به دو اصلِ نبوت و امامت یا اعتقاد به حضرت محمد(ص) و امامتِ علی (ع) از ابیات موجود در دیباچه که چنین آغاز می شود می توان شناخت
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
که من شهرِ علمم، علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
به دنبال اشعار مذکور جهان را به دریایی طوفانی و پر موج تشبیه کرده است که هفتاد کشتی بر آن رهسپارِ سواحلِ امن بهروزی دنیا و آخرت هستند و از میان این کشتی‌ها، تنها کشتی که ناخدای آن نبی اکرم (ص) و وصّی او امام علی (علیه السلام) و سرنشینانش اهل بیتِ عصمت هستند از گردابها به سلامت نجات خواهد یافت. و چنین نتیجه ای می گیرد که
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای
گرت زین بد آید گناه منست 
چنین دان و این راه راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
یقین دان  که خاک پی حیدرم
و شیعه بودن خود را به اثبات می رساند

قلمرو ادبیات حماسی ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1381، ص31 و 32

فردوسی سنّی نیست

آنچه که از سخنان حکیم فردوسی در باب دین و مذهبش از متن شاهنامه و هجونامه منسوب به او و نیز سخنان سایر منابع از قبیل مورخین و تذکره نویسان فهمیده می شود، مسلمانی و شیعه بودن اوست و در مورد تسنن فردوسی منبع و کتابی در میان اهل سنت به آن اشاره نکرده است.
حال عده ایی در زمان معاصر به دنبال اثبات سنی بودن فردوسی هستند. و مهمترین و شاید تنها دلیل آنها بر این مدعایشان، ابیاتی است که در بعضی از نسخ شاهنامه در مدح خلفای سه گانه اهل سنت آمده است. اما جالب است بدانید که این ابیات از ابیات جعلی و الحاقی شاهنامه هستند
با اثبات الحاقی بودن این ابیات دیگر دلیل و مجالی برای بحث پیرامون تسنن فردوسی باقی نمی ماند
کسانی که به دنبال اثبات تسنن حکیم فردوسی بوده اند، به قول استاد علی ابوالحسنی (منذر) خود را به رنج بیهوده افکنده و خودشان نیز به شهرت تشیع فردوسی اعتراف کرده اند.
در این مقدمه فقط به ذکر یک نمونه از سخنان کسانی که به دنبال اثبات سنی بودن حکیم فردوسی بوده است اکتفا می کنیم
یکی از افرادی که تلاش زیادی برای اثبات سنی بودن یا حداقل شیعه زیدی بودن فردوسی کرده است، حافظ محمود شیرانی پژوهشگر و نویسنده اهل هند است، که با وجود تلاش فراوان به ناچار چنین می نویسد :
روایات قدیم او را شیعه می گویند
در شناخت فردوسی، ترجمه شاهد چوهدری، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران 1369، ص161
درباره تسنن فردوسی نه در هیچ کتاب  و نه در میان اهل سنت، روایتی در این مورد دیده نشده است.
همان، ص181
استاد جلال خالقی مطلق ادیب، پژوهشگر و شاهنامه پژوه نامدار ایرانی در مورد حافظ محمود شیرانی چنین می نویسد 
شیرانی فردوسی را اهل تسنن یا شیعه زیدی می داند ولی این دانشمند همانگونه که در مقاله ایی که درباره هجونامه نوشته است، بیشتر در پی اعاده حیثیت از محمود است و در مقاله ای که در مورد مذهب شاعر نوشته است، قصد او بیشتر دفاع از تسنن است. یعنی او با وجود اطلاع گسترده ایی که از شاهنامه داشت در کارش گرفتار تعصب مذهبی و مانند بعضی از پان ترکیست ها، در پِی مهر به محمود (غزنوی‌) بود. همچنان که تعصبات ملی سبب شده است که از قلم برخی از ایرانیان درباره محمود و فردوسی مطالبی نادرست صادر گردد.
نگاهی تازه به زندگی نامه فردوسی، مندرج در نامه ایران باستان، سال ششم، شماره اول و دوم، 1385ش، صفحه 18