فردوسی نامه

وبلاگی در ارتباط با حکیم فردوسی و شاهنامه

وبلاگی در ارتباط با حکیم فردوسی و شاهنامه

فردوسی نامه
بایگانی
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مذهب فردوسی چیست» ثبت شده است

فردوسی شیعه است (20)

ملاحسن کاشی، شاعر نامدار شیعه در نیمه دوم قرن هفتم است که وی را در سرودن مناقب اهل بیت ، مقتدا و الهام بخش کسانی چون محتشم کاشانی شمرده اند. کاشی در دیباچه تاریخ دوازده امام (ائمه نامه، تاریخ محمدی) که یک دوره زندگینامه منظوم پیامبر و امامان شیعه است، از فردوسی به عنوان «پاکدین»یاد می کند که اشارت به تشیع اوست:
فردوسی پاکدین دانا
 آن بر همه حکمتی توانا
شهنامه بر آن نمط که او گفت
 وآن دُرّ بیان صفت که او سفت
وزن متقارب است یکسر
 بنگاشته همچو دُرّ و گوهر
خالی زخطا و سهو گفته
 صد گنج گهر در او نهفته
 تاریخ محمدی،به کوشش رسول جعفریان،صفحه54

فردوسی شیعه است(17)

دکتر غلامرضا رشید یاسمی معروف به رشید یاسمی نویسنده، مورخ، پژوهشگر و شاعر معاصر پیرامون علل اختلاف فردوسی و محمود غزنوی می نویسد:

....(فردوسی)شاهنامه را مرتب ساخته بنام محمود کرد و از نظر گذرانید...ولی پس از تقدیم (محمود)خلف وعده نموده و برای هر دینا۔ یک درهم داد علت این کار خست و لئامت سلطان ببوده زیرا که بشعرای دیگر جوایز و صلات کران عطا میکرد بلکه غمز و سعایت شعرای دربار و بدگوئی احمد بن حسن میمندی وزیر و مخصوصا اختلاف مذهب فردوسی با سلطان موجب آن کردید محمود در مذهب تسنن تعصب شدید داشت و فردوسی در تشیع قدم ثابت،با این جهت سعایت حسودان کارگر شد.

نصایح فردوسی،ص8

فردوسی سنّی نیست

آنچه که از سخنان حکیم فردوسی در باب دین و مذهبش از متن شاهنامه و هجونامه منسوب به او و نیز سخنان سایر منابع از قبیل مورخین و تذکره نویسان فهمیده می شود، مسلمانی و شیعه بودن اوست و در مورد تسنن فردوسی منبع و کتابی در میان اهل سنت به آن اشاره نکرده است.
حال عده ایی در زمان معاصر به دنبال اثبات سنی بودن فردوسی هستند. و مهمترین و شاید تنها دلیل آنها بر این مدعایشان، ابیاتی است که در بعضی از نسخ شاهنامه در مدح خلفای سه گانه اهل سنت آمده است. اما جالب است بدانید که این ابیات از ابیات جعلی و الحاقی شاهنامه هستند
با اثبات الحاقی بودن این ابیات دیگر دلیل و مجالی برای بحث پیرامون تسنن فردوسی باقی نمی ماند
کسانی که به دنبال اثبات تسنن حکیم فردوسی بوده اند، به قول استاد علی ابوالحسنی (منذر) خود را به رنج بیهوده افکنده و خودشان نیز به شهرت تشیع فردوسی اعتراف کرده اند.
در این مقدمه فقط به ذکر یک نمونه از سخنان کسانی که به دنبال اثبات سنی بودن حکیم فردوسی بوده است اکتفا می کنیم
یکی از افرادی که تلاش زیادی برای اثبات سنی بودن یا حداقل شیعه زیدی بودن فردوسی کرده است، حافظ محمود شیرانی پژوهشگر و نویسنده اهل هند است، که با وجود تلاش فراوان به ناچار چنین می نویسد :
روایات قدیم او را شیعه می گویند
در شناخت فردوسی، ترجمه شاهد چوهدری، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران 1369، ص161
درباره تسنن فردوسی نه در هیچ کتاب  و نه در میان اهل سنت، روایتی در این مورد دیده نشده است.
همان، ص181
استاد جلال خالقی مطلق ادیب، پژوهشگر و شاهنامه پژوه نامدار ایرانی در مورد حافظ محمود شیرانی چنین می نویسد 
شیرانی فردوسی را اهل تسنن یا شیعه زیدی می داند ولی این دانشمند همانگونه که در مقاله ایی که درباره هجونامه نوشته است، بیشتر در پی اعاده حیثیت از محمود است و در مقاله ای که در مورد مذهب شاعر نوشته است، قصد او بیشتر دفاع از تسنن است. یعنی او با وجود اطلاع گسترده ایی که از شاهنامه داشت در کارش گرفتار تعصب مذهبی و مانند بعضی از پان ترکیست ها، در پِی مهر به محمود (غزنوی‌) بود. همچنان که تعصبات ملی سبب شده است که از قلم برخی از ایرانیان درباره محمود و فردوسی مطالبی نادرست صادر گردد.
نگاهی تازه به زندگی نامه فردوسی، مندرج در نامه ایران باستان، سال ششم، شماره اول و دوم، 1385ش، صفحه 18

فردوسی زرتشتی نیست(۲)

فردوسی به سبب سرایش شاهنامه (که زنده کردن یاد و نام پهلوانان و شاهان ایران باستان بوده) حتی در زمان خودش مورد سرزنش بعضی از افراد متعصب قرار گرفته است و بعضا او را به زرتشتی بودن متهم کرده اند
فرید الدین عطار در مورد آن چنین می گوید: فردوسی، بیست و پنج سال برای شاهنامه زحمت کشید و هنگامی که درگذشت شیخ ابوالقاسم (گرگانی) به دلایل مذهبی (شیعه بودن فردوسی) قبول نکرد بر او نماز بخواند و گفت وی اشعار بسیاری در وصف گَبر سرود، عمرش را در تمجید از گبرکان ( زرتشتیان) صرف کرد.
زندگینامه تحلیلی فردوسی، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمه هایده مشایخ،نشر هرمس،ص9
حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده (به سال 730ق) داستان را چنین نقل می کند: 
شیخ ابوالقاسم گرگانی، معاصر سلطان محمود غزنوی بود. به وقت وفات فردوسی شاعر که او را در قبرستان مسلمانان دفن کردند منع کرد که او مادح کافران و گبران بود و پیغمبر(ص) فرمود: مَن تَشبه بِقومِ فهُو منهم.
همان، ص10
و نیز بعضی از ویژگی های شاهنامه مانند اشارات تحسین آمیز به آیین ها و نوشته ها و سنن باستانی ایرانی، مقدس تر دانستن آتش از خاک، دین یزدان و دین زرتشتی داشتن بعضی از قهرمانان شاهنامه، نامیدن دوران حکومت اعراب مسلمان بر ایران به روز اهریمنی، اسلام را کیش اهریمنی خطاب کردن در نامه رستم فرخزاد و.. هر خواننده سطحی نگر  را به این نتیجه می رساند که فردوسی زرتشتی است.
اما با این حال آنچه که از شواهد مانند متن شاهنامه برمی‌آید این است که فردوسی مسلمانی شیعه مذهب است. و منشأ بعضی از احساسات ضد اعراب شاهنامه، از منابع مورد استفاده فردوسی است به خصوص که شاهنامه ابومنصور (که منبع اصلی فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است) را چند زرتشتی گردآوری کرده بودند و بیاناتی که دال و حاکی از طرفداری فردوسی از زرتشتی گری است بر همین اساس بوده
مسئله مسلمان و شیعه مذهب بودن فردوسی به قدری روشن و به قول معروف اَظهرُ مِن الشمس است که حتی موبدان زرتشتی هم به آن اعتراف کرده است چنانکه موبد جهانگیر اوشیدری از چهره های برجسته زرتشتیان ایران و پژوهشگر تاریخ نگاری زرتشتی در کتابش پیرامون علل اختلاف فردوسی و محمود غزنوی چنین می نویسد
فردوسی به شیعه و محمود (غزنوی) به تسنن معتقد بود.
دانشنامه ی مزدیسنا،ص367، ذیل واژه ی فردوسی
اگر ادعای افرادی که حکیم فردوسی را زرتشتی می‌دانند درست بود، این موبد زرتشتی، هرگز چنین حرفی را نمی زند یا دستکم سکوت می کرد، حال آنکه او فردوسی را شیعه می داند و اشاره ای به زرتشتی بودن یا تمایل فردوسی به آیین زرتشت نمی کند
اینکه عده ایی چنین شبهه می کنند که اگر فردوسی مسلمان و شیعه مذهب است چرا به اعتقادات دینی اش به طور کامل اشاره نکرده است؟ (در حالی که در واقع اینگونه نیست و فردوسی در آن چند بیتی که در دیباچه در مدح پیامبر اکرم و امام علی (ع) آورده است، کامل به اعتقادات مذهبی اش اشاره کرده است) 
یا اینکه با وجود نزدیکی فردوسی به مزار امام رضا(علیه السلام) چرا از ایشان یاد نمی کند؟ 
تمام اینها به خاطر این است که موضوع شاهنامه، ایران باستان و تاریخ اساطیری و اسطوره ایی آن است و مستقیما ارتباطی به دین اسلام پیدا نمی‌کند که ما انتظار داشته باشیم فردوسی در آن کاملا به اعتقادات‌ اسلامی اش اشاره کند، البته فردوسی وقتی هم بیان آن را لازم دیده (مانند دیباچه) اعتقادات مذهبی اش را کاملا بیان کرده است 
دکتر علیرضا شاپور شهبازی پیرامون بحث از زرتشتی بودن فردوسی، با رد این ادعا، چنین می نویسد:
فردوسی حتی در زمان خودش نیز فردی هوادار زرتشتی گری دانسته می شد که عمرش را در ستایش گبرکان، بی دینان ایران باستان، سپری کرده بود و بنابراین مستحق به خاک سپرده شدن در گورستان مسلمانان دانسته نشد
گفته می‌شود بعضی از اشخاص مغرض، سلطان محمود را تحریک کردند که به شاهنامه بی اعتنایی کند و زردشتیانِ قلمرو خود را وادار کند یا به اسلام بگروند یا اعدام شوند. خوشبختانه موبدان دانای آنان توانستند شاه را قانع کنند که زردشتیان خدای یگانه را می پرستند، رعایای وفادار شاه ایران اند و از امیرالمومنین امان گرفته اند. و از آن پس سلطان آزادشان گذاشت
چنین نظری در مورد فردوسی به دلیل سرسری خواندن شاهنامه است که در آن اشارات تحسین آمیز به آیینها، نوشتهٔ ها و سنن باستانی ایرانی فراوان است و در عین حال به آداب و رسوم اعراب هم اعتراض دارد و از ظهور اسلام که معاصرانش آن را رستگاری خداداده در برابر بی دینان فاسد دانسته اند، متاسف است. شگفت آور آنکه فردوسی از سنّت بزم و شادخواری، که در اسلام ممنوع است، برگزاری جشن نوروز، جشن سده و جشن مهرگان تمجید می کند در حالی که همشهری او غزالی و بعضی از درباریان محمود آنها را نکوهش می کردند و مراسم زردشتیان می‌خواندند.
شگفتی بیشتر در این واقعیت است که فردوسی پس از درگذشت تنها پسرش این ابیات را به عنوان دعا برای شادی روح او سرود:
روان تو دارنده روشن کناد
خرد پیش جان تو جوشن کناد
توجیه این بیت از دیدگاه اسلامی صرفا با تکیه بر فرضیات امکان پذیر است.
همچنین بعضی از تفکرات و اصطلاحات فردوسی در جامعه اسلامی نیز شگفت آور نمی نماید، شاهنامه این تفکر باستانی ایرانیان را که آتش عنصری مقدس تر از خاک است را بیان می کند در حالی که مسلمانان مخالف این تفکر بودند و همچنین هنگامی که داستان زیارت ادعایی اسکندر از خانه کعبه را بازگو می‌کند، این موضوع را که خانه خدا در کعبه باشد را مورد بحث قرار می دهد و می گوید خدا به خانه مخصوص نیاز ندارد، و با این نظریه که زرتشتیان آتش پرست اند مخالفت می‌کند.
قهرمانان شاهنامه دین یزدان و دین بهی دارند که مشابه دین زرتشت است و مدافع و محافظ دین باستانی اند. در شاهنامه رستم فرخزاد هم جسارت می یابد که دین اسلام را کیش اهریمنی بخواند و تفکرات اسلامی را مضر بداند و دوران حکومت اعراب را بر ایران روز اهریمنی بنامد.
تمام اینها می تواند باعث تردید در پایبندی استوار فردوسی به دین اسلام شود
به هر حال هیچ یک از این استدلال ها قطعی نیست. منشأ احساسات ضدّ عربِ مشهود در شاهنامه منابع مورد استفاده فردوسی است، به خصوص شاهنامه ابومنصور که دانایان زرتشتی آن را گرد آوری کرده بودند. بیانات حاکی از هواداری از زرتشتی گری نیز بر همین اساس بود و تمایل به هر چه شکوهمند تر جلوه دادن ایران باستان و قهرمانان ایرانی تنها منحصر به وی نبود؛ در میان شعوبیه نیز این امر متداول بود، از جمله آنان ابومنصور عبدالرزاق و بستگان و همکارانش.
نبودن شور و حرارت اسلامی در شاهنامه به علت ماهیت مطالب آن بود که با تاریخ ایران باستان سر و کار داشت؛ و فردوسی به عنوان یک دهقان که عمر خود را صرف سرودن چنان کتابی کرد دغدغه ذهنی اش بیشتر بازگو کردن دقیق منابع مورد استفاده اش بود تا بیان اعتقادات‌ مذهبی خود. البته وقتی هم که لازم می شود نظر های شخصی خود را بازگو می کرد، که در آن موقعیتها گفته هایش، گفته های زردشتیان نبود
در واقع فردوسی گهگاه نسب به دین، آداب و قهرمانان ایران باستان کاملا غیرجانبدار است که باز هم نشانه امانتداری وی در قبال منابعش است و سرانجام‌ اینکه، با حافظ دین خواندن سلطان محمود، فردوسی به روشنی مشخص می کند که منظور او از (دین) اسلام بوده است
اینکه فردوسی اساسا با دین زرتشتی آشنایی داشت یا نه، هنوز باید اثبات شود. در شاهنامه شاهان پیش از زرتشت می توانستند اوستا را در آتشکده بخوانند و قاتل دارا(داریوش سوم) می توانست یک موبد باشد. و از طرف دیگر حامی زرتشت حتی می توانست یک شاه بد دل و بی اصول باشد، در حالی که اسکندر یک شاهزاده درستکار و محترم ایرانی با اعتقادات‌ عمیق اسلامی باشد که به زیارت مکه هم رفته باشد. ممکن نیست چنین آرا و عقایدی را یک زردشتی منتقل کرده باشد و به رغم اتهامی که به وی می زدند، او هوادار پر و پا قرص زردشتی گری هم نبود چه رسد به اینکه زرتشتیِ به اسلام گرویده ای باشد!
زندگینامه تحلیلی فردوسی، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمه هایده مشایخ،نشر هرمس،ص71 تا 75

کتاب در باب دین و مذهب فردوسی

کتاب برین زادم و برین بُگذرم کتابی است در باب زندگانی و عقیده دینی حکیم فردوسی. 
در این کتاب در بخش اول آن به زوایای اصلی زندگانی فردوسی مانند: همسر و فرزندان، کنیه و لقب، نام و نام پدر، زادروز و وفات پرداخته شده است و نگاهی گذرا به محتوا و تاریخچه شاهنامه نیز شده است.
بخش دوم و اصلی کتاب پیرامون دین و مذهب فردوسی است که خود به سه بخش تقسیم می‌شود:
1_تشیع و اسلام باوری فردوسی در منابع کهن و متقدم
2_تشیع و اسلام باوری فردوسی در کلام محققین و شاهنامه پژوهان غیر ایرانی
2_تشیع و اسلام باوری فردوسی در کلام محققین و شاهنامه پژوهان ایرانی
در بخش آخر کتاب چند بیت جعلی(ابیات جعلی مدح خلفای سه گانه اهل سنت) نقل و نقد شده است. 
​​​​​​
 
 
لینک دانلود کتاب برین زادم و برین بُگذرم:
دانلود کتاب
حجم: 1.12 مگابایت