فردوسی نامه

وبلاگی در ارتباط با حکیم فردوسی و شاهنامه

وبلاگی در ارتباط با حکیم فردوسی و شاهنامه

فردوسی نامه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فردوسی زرتشتی نیست» ثبت شده است

فردوسی شیعه است(6)

دکتر علیرضا شاپور شهبازی ایرانشناس معروف پس از بحث پیرامون زرتشتی گری یا اسلام(تسنن یا تشیع) فردوسی می نویسد:
 
1_فردوسی صمیمانه به منابعش وفادار بوده است. بعضی از آنها ضد عرب بودند و حتی ضد اسلام (برای نمونه نامه رستم فرخزاد)، بعضی طرفدار زردشتیگری و بعضی حتی ضد ایرانی. وقتی شاهنامه اندیشه موجود در منابع را روایت می کند، آنها را نمی توان آرا و عقاید فردوسی تلقی کرد.
 
2_ فردوسی شخصا در هیچ جا اسلام را به صفات خوار و خفیف متصف نمی کند و وقتی اندیشه خود را می گوید، احترام فوق العاده ای برای بنیانگذار اسلام و آل او قائل است.با توجه به این حقیقت، نامهای اسلامی اعضای خانواده فردوسی ( حسن، منصور، قاسم) گواهی بر ایمان اوست
 
٣. خود شاهنامه گواهی است بر صحت نظر گزیده نویسان و تاریخ نویسان که متفق القول فردوسی را شیعه میدانند.این موضوع از اینجا نیز روشن می شود که مزار وی زیارتگاه ایرانیان و به خصوص شیعیان شد.
ایشان پس از نقل ابیاتی از شاهنامه که بر تشیع فردوسی دلالت دارد(مانند ابیات زیر) می نویسد:
منم بنده اهل بیت نبی
سراینده خاک پای وصی
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
القاب و الفاظ به کار رفته مشخصا شیعی است (به خصوص لقب وصی و حیدر برای حضرت علی (ع)). بنابراین هیچ کس نمی تواند منکر شود که سراینده این ابیات شیعه ای مخلص بوده است. با در نظر گرفتن این حقیقت که شیعه سنتهای اسلامی و ایرانی را با یکدیگر آشتی داد و توس کانون جهان شیعه بود – از جمله به خاطر مزار امام رضا (ع) - شیعه بودن فردوسی کاملا طبیعی بود.

زندگینامه تحلیلی فردوسی، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمه هایده مشایخ،نشر هرمس، ص80و81

ابیات جعلی مدح خلفای سه گانه در شاهنامه (۲)

استاد جلال خالقی مطلق شاهنامه پژوه نامدار ایرانی:
نخستین دستبرد بزرگی که خیلی زود در متن شاهنامه زده‌اند،در همان‌ دیباچهء کتاب است،در قطعه‌ای که شاعر در ستایش مذهب خود گفته است و چون شاعر شیعی مذهب،و در عصری که در ایران پیروان تشیع در اقلیت محض بوده‌اند در بیان‌ عقیدهء خود سخت بی‌پروا بوده،ازاین‌رو خوانندگان سنی که عقیدهء مذهبی شاعر را توهینی به مذهب خود دانسته‌اند،بیتهایی در ستایش ابو بکر و عمر و عثمان درون متن‌ کرده‌اند و از پس آن سراسر این قطعه میدان ستیز قلمهای سنی و شیعه شده و بیتهای‌ سخیف فراوانی به سخن شاعر راه یافته است
چنان‌که در پیش گفته شد،دیگران بیتهای فراوانی به این قطعه افزوده‌اند که الحاقی‌ بودن بیشتر آنها روشن است و در اینجا تنها دو قطعهء آنها مورد بحث ماست.قطعهء نخستین‌ این چهار بیت است که پس از بیت هشتم درون سخن شاعر کرده‌اند:
که خورشید بعد از رسولان مه‌
 نتابید بر کس ز بوبکر 
به‌ عمر کرد اسلام را آشکار 
بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین‌
خداوند شرم و خداوند دین‌ 
چهارم علی بود جفت بتول‌
که او را بخوبی ستاید رسول
دلایل الحاقی بودن این چهار بیت اینهاست:
1-بیتهای هشتم و نهم ترجمهء این حدیث از پیامبر اسلام است که فرمود:أنا مدینة العلم و علّی بابها.یک نفر از اهل تسنن آمده و بیت هشتم و نهم این قطعه را از هم‌ شکافته و چهار بیت بالا را به میان آنها وصله کرده است و سپس به گونه‌ای که خاص‌ بیشتر قطعات الحاقی است در مصرع دوم بیت چهارم دوباره سخن را به بیت نهم‌ ربط داده است.ولی بااین‌حال وصلگی سخن کاملا آشکارست.
2-شاعر پس از بیان حدیث مذکور برای تأکید بیشتر روی عقیدهء مذهبی خود تمثیلی می‌آورد از دریا و هفتاد کشتی که اشاره به مذاهب و فرق گوناگون اسلامی‌ است.و سپس می‌گوید در میان این هفتاد کشتی،یک کشتی میانه است که از همه‌ بزرگتر و زیباترست و در آن کشتی محمد و علی و اهل بیت او نشسته‌اند و هرکس‌ چشمداشت بهشت دارد باید بدین کشتی میانه درآید،یعنی به مذهب تشیع بگرود.اکنون‌ چگونه ممکن است که کسی در بالا چند یت در ستایش ابو بکر و عمر و عثمان بگوید و سپس چند بیت پایینتر بگوید که تنها کسی به بهشت می‌رود که سوار کشتی تشیع شده‌ باشد که درواقع عملا گفته است که هرکس به کشتی مذاهب دیگر درآید کشتی او غرق خواهد شد و روی بهشت و رستگاری را نخواهد دید.و یا چگونه ممکن است که یک نفر شیعی مذهب که با این حرارت از حقانیت مذهب خود سخن می‌گوید و کشتی‌ مذاهب دیگر را غرق‌شده می‌گیرد،پیش از آن بگوید:
عمر کرد اسلام را آشکار
و یا درباره عثمان بگوید:
خداوند شرم و خداوند دین؟ 
آشکارست که با این چهار بیت همهء نظم و منطق این قطعه درهم می‌ریزد و مطالب بالای آن نقیض مطالب پایین خواهد بود.
3-چهار بیت مذکور خلاف عقیدهء مذهب فردوسی است.چه مذهب فردوسی هم‌ به حکم آنچه در تمثیل دریا و هفتاد کشتی آمده و هم به حکم گزارش همهء کسانی که‌ از قدیم دربارهء مذهب او گزارش کرده‌اند تشیع بوده و علت اختلاف او با محمود نیز بیش‌ از هر چیز اختلاف مذهبی بوده که نظامی عروضی در چهار مقاله بدان اشاره کرده‌ است،آیا محمود را تا این پایه ابله دانسته‌اند که کسی نخست مذهب او را ستایش کند و سپس چند بیت پایینتر عملا به او بگوید: حضرت سلطان، تو بدمذهبی و اگر چشم‌ بهشت داری دست از مذهب خود بردار و به مذهب تشیع درآی؟ و یا این که فردوسی را تا این اندازه مردی خام گرفته‌اند که نخست بخاطر احترام به مذهب سلطان،مذهبی را که‌ مذهب او نبوده با غلّو تمام بستاید و سپس بلا فاصله با حرارت از مذهب خود دفاع کند و به‌ سلطان نسبت بدمذهبی بدهد؟ضمنا مذهب تسنن که از احترام و محبت به عمر جدا نیست به هیچ روی با روح ملی شاهنامه سازگار نیست.ولی چنان‌که بخوبی از گزارش‌ ابو منصور عبد القاهر بغدادی مؤلف الفرق بین الفرق و اخبار مشابه مؤلفان دیگر برمی‌آید،در زمان فردوسی به اهل تشیع نه تنها نسبت رافضی و معتزله می‌دادند،بلکه آنها را جزو مجوس و دشمن اسلام و دوستدار گبران می‌دانستند.
4-در بیت نخستین از این چهار بیت،این مضمون که خورشید پس از رسولان بزرگ‌ بر هیچ کسی بهتر از ابوبکر نتابید،سخنی مضحک است و درهرحال در شاهنامه که‌ خورشید از تصویرهای مهم شعری است به مانند آن برمی‌خوریم. همچنین مضمون بیت‌ دوم که عمر اسلام را آشکار کرد حتی از دهان یک سنی مذهب هم مبالغه‌ای‌ کفرآمیزست، چه برسد از سوی یک نفر شیعی و ملی چون فردوسی.
5-کاربرد واژهء عربی بعد در بیت نخستین که نه یک اصطلاح علمی است، نه‌ یک اصطلاح مذهبی است و نه یک واژهء نادرست و جز در این محل در هیچ کجای‌ شاهنامه بکار نرفته، درحالی‌که برابر فارسی آن پس و سپس و از این پس و غیره بیش از هزار بار در شاهنامه آمده است،دلیل بسیار مهمی در الحاقی بودن این قطعه است.
گذشته از این در این چهار بیت دو بار واژهء عربی رسول بکار رفته است، درحالی‌که‌ در همهء شاهنامه شاید این واژه یک یا دو بار آمده باشد و فردوسی همه جا پیمبر و پیغمبر و فرستاده و فرسته بکار برده است.برای نمونه در همین یک قطعه که در ستایش مذهب‌ خود گفته دو بار(بیتهای 7 و 9)واژهء پیغمبر را بکار برده است و برطبق ضبط نظامی‌ عروضی در چهار مقاله در بیت 14 نیز بجای محمد،پیمبر دارد.آیا واقعا جای تأمل نیست‌ که در همین یک قطعه در بیتهایی که در اصالت آنها جای گمانی نیست دو یا سه بار پیغمبر و پیمبر گفته باشد،ولی تنها در آن چهار بیت که به دلایل دیگر هم مشکوک‌اند دو بار واژهء عربی رسول را بکار برده باشد؟آیا واقعا جای تأمل نیست که در شاهنامه چند هزار بار پس و سپس و از این پس و از آن پس و آنگاه و آنگه و آنگهی و غیره بگوید و یک بار بعد نگوید، ولی در این چهار بیت که به دلایل دیگر هم مشکوک‌اند،بعد بکار ببرد؟
6-از میان پانزده دستنویس اساس تصحیح نگارنده سه دستنویس این چهار بیت را ندارند. یکی دستنویس قاهره 741. دیگر دستنویس لندن891. سوم دستنویس‌ استانبول903. از آنجا که بیشتر نسخه‌دارها و کاتبان مانند اکثریت مردم ایران در آن‌ زمانها دارای مذهب تسنن بوده الند و این قطعهء الحاقی نیز از الحاقات قدیم است،بسیاری‌ از کاتبان این قطعه را خود از بر بوده‌اند و هنگام کتابت اگر در متن اساس آنها یا در حاشیهء کتاب نبوده، خود به متن می‌افزوده‌اند.با در نظر گرفتن این وضعیت،نبودن این‌ قطعه در سه دستنویس اساس تصحیح نگارنده کم نیست. بویژه نبودن این قطعه در دستنویسهای لندن 891 و استانبول 903 دارای اهمیت بسزایی است، چون این دو دستنویس جزو گروه کوچکی از دستنویسهای شاهنامه هستند که بسیاری از بیتها و قطعات و روایات الحاقی را-از آن میان برخی از قطعات الحاقی که در این گفتار معرفی شده‌اند-ندارند.

معرفی قطعات الحاقی شاهنامه، ایران نامه، پاییز 1363، شماره 9، ص28 تا 31

فردوسی شیعه است(4)

هلموت ریتر خاورشناس، شرق شناس، نویسنده و پژوهشگر آلمانی:
در مورد قدر نشناسی محمود درباره شاهنامه چند حدس زده شده است، در هجونامه سخن ازین است که محمود او را بدکیش خوانده است و بیمش داده که زیر پای پیلانش خواهد انداخت، و باز می گوید که سخن بدگویان را شنیده و در نتیجه حتی نگاهی هم به شاهنامه نکرده است، بعید نیست که کسانی در نزد محمود که دشمن شیعیان( خاصه اسماعیلیان) بود، شیعی بودن فردوسی را به میان کشیده و از او بدگویی کرده باشند
فردوسی و شاهنامه، هلموت ریتر، ترجمه افسانه ریاحی، مندرج در سیمرغ، تیر1357، شماره5، ص41

فردوسی شیعه است(۳)

دکتر بهرامگور آنکلساریا، موبد زرتشتی، ایران‌شناس معروف هندی و استاد زبان و ادبیات ایران باستان:
در طی چندین قرن که از خلق شاهنامه می گذرد، بسیار کسان بر فردوسی ایرادها گرفته و از کار وی به انحاء مختلف انتقاد کرده اند که اهم آن به قرار زیر است:
1_وی درباره نیاکان ایرانی خویش تعصب داشته و آنها را برتر می دانسته.
2_وی پیرو آئین شیعی بوده و در کتابش از این مذهب طرفداری کرده.

فردوسی جاودان، ترجمه مهدی غروی، مندرج در سیمرغ، آبان1355، شماره 3، ص73و74

فردوسی زرتشتی نیست(۳)

پروفسور سید حسن امین تاریخدان، ایرانشناس، فیلسوف و ادیب معروف ایرانی در مورد ادعای زرتشتی بودن فردوسی چنین می نویسد:

فردوسی شاعری غیرمذهبی است؛ با این همه او نه تنها به حکایت نام (حسن) و کنیت(ابوالقاسم) خویش و نام پدرش (على) بلکه همچنین بنا به ابیات متعددی که در سرتاسر شاهنامه قابل ارائه است. بی هیچ تردیدی مسلمان (و نه زرتشتی) ست.
 آنچه در اشعار او در ستایش کیش زرتشتی دیده می شود ناشی از گزارش های امانت دارانه ی او از منابعی ست که او آنها را بی دخل و تصرف نقل کرده است.
اکثر ما ایرانیان امروز، مسلمان و مسلمان زاده ایم اما به ایران باستان و کیش زرتشتی هم در گفتار و نوشتار،احترام داریم مهمتر آنکه فردوسی - مانند اکثر ایرانیان فرهیخته - میان اسلام و اعراب تفاوت قائل است و دشمنی او نه با دیانت اسلام بلکه با فاتحان عرب و حاکمان ستم پیشای مسلمان نماست.

مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه، مجله ی حافظ، ش 27، ص30

فردوسی شیعه است(۲)

دکتر مهدی قریب، شاهنامه پژوه، مصحح و استاد زبان و ادبیات فارسی
در شاهنامه تقابل خیر و شر در باور مزدائی کهن باعناصر بنیادی از آئین دیرینه زروانی در آمیخته است.بازتاب این پندار در حماسه فردوسی بصورت نبرد خیر و شر در محدوده زمانی هزاره ها تجسم یافته است.از سوی دیگر، چنان که می دانیم فردوسی شیعی مذهب بوده است و به مبانی مذهب تشیع ایمان متقن داشته؛چنانکه حتی ترجیح داده است روایت ظهور زردشت و یاد کرد از دقایق این آئین، سروده شاعری زردشتی مذهب باشدو او فقط به عنوان امین و ناقل این مفهوم معرفی گردد.
بازخوانی شاهنامه،تاملی در زمان و اندیشه فردوسی، ص111